فان ویدز، خنده رو مهمون کن!

داستان از این قراره که یک ایرانی داره با جومونگ صحبت می‌کنه. میگه: "ای بابا! تو که تا حالا صد تا بار تو ایران اومدی توی تلویزیون، هنوز هم همه با اشتیاق و ذوق می‌بیننت، انگار این اولین باره!" جومونگ هم با اون کلاهش و موهای براقش میگه: "حالا که من تو ایران شدم سوپراستار و اسپانسر من هم شبکه تماشه. ما هم می‌خواهیم بدونیم چطوری اینقدر مورد توجه قرار گرفتم؟!" نه اینکه طرفدارهای جومونگ کم بودند، ولی بعضی‌ها توی هر بار پخش سریال حتی از وجود خوشتیپ‌های دیگه هم غافلند! حالا بماند که هر بار که سکانس رزم بمدت، بغض و احساسات مردم به شدت اوج می‌گیره! این یک فراموش نشدنیه که همه ازش لذت می‌برند و با هر بار پخش، گویی دوباره به دوران دلنشین کودکی خود باز می‌گردند. جومونگ، ماها رو بردی به تاریخ جدید! 🏇💥

تصور کنید یک روز پلیس‌ها تصمیم می‌گیرند برن تو کافه بشینن و واکنش مردم رو تحت نظر بگیرن. حالا همه ملت در حال ناز کردن با قهوه و کیک هستن والا فکر نمی‌کنن که چطوری پلیس رو دور خودشون جمع کردن! یکی میاد میگه: "آقا، من دیروز تو صفحه پلیس خبر خوندم درجه‌شون بدتر از سس گوجه‌فرنگی بود!" خوابش برده‌ها با قهوه و چند قاشق شکر، پلیس‌ها هم تو کافه بگن: "آقا! ما اصلاً اینجا برای چای سبز نیومدیم!" مردم هم عین این کافه‌نشین‌های حرفه‌ای میگن: "وجود پلیس حس امنیت رو قوی‌تر می‌کنه، یعنی درست مثل خوردن دو دانگ قهوه بعد از خواب!" با این حال، خود پلیس‌ها بدون هیچ دلیل خاصی فقط می‌خندند! حالا بی‌چاره‌ها چی کار کنن، برن به خاطر قهوه و کلوچه‌ها فرار کنن؟ وای فرار! اگر هم فرار کنن کسی نمی‌فهمه، چون تو این کافه با عطر قهوه این کارا مگه ممکنه؟

شما هم حتما تجربه کردید وقتی یه نفر وقتی از کنار شما رد می‌شه و یه نگاهی به شما میندازه، مثل اینه که داد زده، "هی، من هنوز هم اینجام!" 😂 این نگاه آخرش به معنای واقعی کلمه مثل یه بمب ساعتیه! یعنی می‌دونی که انفجارش کجاست، ولی هیچ ایده‌ای نداری که کی می‌افته! 😄 واقعاً گاهی اوقات فکر می‌کنم این نگاه‌ها بیشتر از پیامک‌هامون معنادارند. یه نگاه عمیق ممکنه به اندازه‌ی هزار کلمه تاثیر بذاره. ممکنه پشت اون نگاه یه عشق پنهان، یا حداقل یه اشتباه در سایز تی‌شرت باشه! 😏 و میدونید، اگر واقعا یه روز یه «نگاه آخر» را از کسی گیر بیارید، حتما برگردید و با یه ژست شیک خودتون رو ردیابی کنید. چون هر نگاه آخر با خودش یک داستان داره. 🤔💖

اجی‌جون‌ها، یادتونه اون نون تُست که تو اکسپلور وایرال شد؟😂 یه صداگذاری باحال روش گذاشتیم که نه تنها میترکونه، بلکه نون تُست رو به ستاره‌ی اینترنت بدل می‌کنه! با کمتر از ۲۴ ساعت تلاش، این خوراکی باحال از کله‌گنده‌ها و زودبازده‌ها گذشت! حالا اگه فکر می‌کنید سابلیکیشن‌‌های عادی بهترینن، کمی صبر کنید تا ببینید نون تُست چطور خودش رو نشان میده! حاضرید بشنوید چه اتفاقاتی براش افتاد؟ شاید انصافاً باید کانال ویژه نون توست رو راه بندازیم! 😂🤷‍♂️ یکی بره بگه نون تُست به دریا زده؟!

پسره چقدر گرسنه بوده که حتی سیب‌زمینی‌ها هم اومده بودن دور هم، می‌گفتن: "ما را بگن، دیگه از این همه گرسنگی به همدیگه زنگ نزنیم!"😂 خلاصه گرسنگی‌اش مثل بمب اتم بود! بعد از پیاده‌روی آنچنانی، به رستوران که رسید، گارسون گفت: "سلام به دنیای حیوانات!" و پسره هم گفت: "نه، من فقط یه پیتزا می‌خوام!" اوضاع به قدری خراب بود که حتی پیتزا گفت: "آخی، من نگو کی هستم!"🤣 حالا فکر کنید بچه‌ها چقدر باید می‌خوردند که به اوضاع برگردیم و ما از خود پیتزا هم باید عذرخواهی می‌کردیم! دو تا سس کچاپ داریم می‌خوایم تا این گرسنگی رو کم کنیم، ولی معلوم نیست کی می‌رسیم به خوردن! با این حال، حداقل می‌دونیم که وقتی پسره گرسنه میشه، زندگی به سس کچاپ هم وابسته خواهد بود! 🍕💨

راننده سرویس مدارس!😄 اگه فکر می‌کنید که همه ی ما فقط بارها بچه‌ها رو می‌زنیم و می‌ریم، سخت در اشتباهی! اولاً هر روز یک مسیر جدید و خنده‌دار داریم. مثلاً یک روز یک بچه می‌خواد زودتر ماشین رو ترک کنه چون فکر کرده پیتزا در انتظارشه! 🍕 یا یکی از بچه‌ها در حال قشنگ کردن اتومبیل با برچسب‌های رنگارنگ و جملات عید برای سال نو! 😂 هر روز مثل یک فیلم کمدی جدید داریم. بخشی از شغل ما دقت به آداب و قوانین رانندگی هست، ولی نود درصدش اینه که با این بچه‌ها انقدر بخندیم که چاره‌ای جز رسیدن به مدرسه با یک شانس خوب نداشته باشیم. چه بخواهیم چه نخواهیم، ما راننده‌های سرویس مدارس یک طوفان قهری و خنده را به عنوان رفاقت داریم. بیاید و به ما ملحق شوید و ماجراجویی روزمره‌امون رو با هم شریک بشید! 🚐😅

ببینید بچه‌ها، یکی از بزرگ‌ترین آرزوهای من اینه که این اتوبوسا که تو دنیا می‌بینیم، یه روزی تو ایران هم داشته باشیم! تصور کنین، اتوبوسا به جای معطلی تو ترافیک، با سرعت نور در حال رژه رفتن باشن! 🤣 همیشه فکر می‌کنم شاید وقتی اتوبوسا تو تهران شروع به صحبت کنن، به جای 'ایستگاه بعدی' بگن 'فقط 5 دقیقه، برمی‌گردم!' یا حتی 'از اتوبوس پیاده نشید، شاید برم کیک بخرم!' 😜 و دیگه نگران جا نشدن تو اتوبوس نباشیم، چون برای هر نفر یک صندلی آویزان به سقف مخصوص داریم! 😂 اگه روزی اینا به ایران اومدن، فکر نکنید که فقط سفرهای شهری رو راحت‌تر می‌کنن، بلکه می‌تونیم مسابقه‌های اتوبوس‌سواری هم راه بندازیم: 'امسال برنده کیه؟ اتوبوس سبز یا نارنجی؟' 😉 خلاصه امیدوارم یکی از این اتوبوسا به ایران بیاد تا کمی تو زندگیمون رنگ و لعاب بشه و حالا حالاها باهاش بخندیم! 😊

با این شوهر مگه آدم پیر میشه! 😂 واقعاً نمی‌دونم کدوم یکی از ما داره زودتر می‌پیره! 😂 من که هر روز یک خبر خنده‌دار ازش می‌شنوم و با هر حرفش تا مرز سکته پیش می‌روم! فکر کن، یه بار به من گفت: "عزیزم، امروز برای شام چی می‌پزیم؟" من هم گفتم: "نگران نباش! فقط کافیه نذاری بیشتر از دو ساعت تو آشپزخونه بمونم، وگرنه قطعاً شام ما دمپختک گلابی خواهد بود!" 🤣 گاهی فکر می‌کنم با این شوهر، حتی اگر قرص پیری بخورم هم نمی‌شم پیر! 😂 هر شب با خنده به خواب میرم و صبح با شوق برای خندیدن دوباره بیدار میشم. اگر شما هم شوهر جوکی مثل من دارید، بیاید اینجا بگید چطوری زنده موندید! 🤪

واقعاً خانما وسایل عجیبی دارن! 😂 فرض کنید که تو کیفشون یه عالمه چیز پیدا میشه که فکر می‌کنید فقط در فیلم‌های علمی تخیلی وجود دارن. از آینه‌های کوچک که می‌تونید تمام چین و چروک‌های دنیا رو ببینید تا رژ لب‌های رنگی که قدرت تغییر هویت رو دارن! و بعد یهو یه بسته کاغذی کوچک در میارن و میگن: "این برای مواقع اضطراریه!" حالا چه مواقع اضطراری؟ هزار و یک دلیل می‌تونه باشه! 🤔 علاوه بر این، نباید فراموش کنیم که رقبای اصلی بودن سازندگان انواع وسایل الکترونیکی هستن! به قول معروف: «شل و پل نکن، فقط کافیه نیم ساعت تو کیفشون بچرخی تا به صورت یک کارآگاه حرفه‌ای در بیای!"😄 در واقع، هر وقت کسی گفت «دستتون خالیه؟» ما باید بگیم: «یا خدا، چقدر در کیفش وسایل عجیب و غریب داریم!"

امروز پزشکیان توی جلسه ای که داشت، یه نفر تصمیم گرفت بیاد حرف بزنه، ولی قبل از اینکه حرفش رو بگه، پزشکیان با ناز و عشوه گفت: "بشین بابا ولکن!" 😂 این واقعا مقطعی از زندگی میشه که بین حرف زدن و نشستن، باید یه مشاور بیارید تا انتخاب رو کارساز کنه! 🤣 معلوم بود که جلسه خیلی جدی بود و با این دست از شوخی ها، هر کسی ممکن بود فکر کنه یک جلسه آموزشی برای کمدین هاست. خدا میدونه چقدر فکر کردن به صحبت های جدی، اون هم وقتی یه نفر مثل پزشکیان با تمسخر به بقیه میگه بشین! 😂 از طرفی این یه رویکرد نوین در دنیای پزشکیه که به جای درمان، با خنده و شوخی موجبات بهبودی رو فراهم می‌کنه. یعنی برای درمان بیماران، با یک کلاه و دو تا شوخی میشه موفق شد! حالا کجای پتنتهای پزشکی این موارد رو ثبت کردیم؟ 😂 این جلسه ثابت کرد که شاید بهترین پزشکان، همونهایی هستن که گاهی وقتا میگن "بشین بابا ولکن و بذارید خنده بیاد!"

آیا می‌دانستید وقتی روان‌شناسی را با اقتصاد مخلوط کنید، به جای یک کیک خوشمزه، استمپ مارکتینگ در میاد؟ بله، درست متوجه شدید! این یعنی اینکه مشتری‌ها رو با یک ایده ساده اما فوق‌العاده قانع کنیم که همیشه برگردند نزد ما. مثلاً بهشون بگیم اگر برگردند و دوباره خرید کنند، یک استمپ بهشون می‌دیم. نه تنها کیف پولشون خوشحال می‌شه، بلکه به احتمال زیاد یک استیکر با مزه هم به کادرشون اضافه می‌کنند! حالا تصور کنید، مشتری شما داره میگه: «بیا بریم استمپ بزنیم!» آدم یاد یه جشنواره می‌افته! پس بیایید با کمی خلاقیت و روان‌شناسی نود درصد از مشتری‌هامون رو وفادار کنیم. چه روشی بهتر از اینکه توی ذهنشون بجونیم که باید به دنبال استمپ‌ها بگردند؟ فراموش نکنید که این استمپ‌ها را با عشق و حسادتِ کچل چسبانده‌ایم! 🎉💼

آیا شما هم از این شوره‌زارهای بی‌روح خسته شدین؟ فک کن یه روز یکی بیاد و با کلی همت و اراده، ۸۵ هکتار شوره‌زار رو به باغی سرسبز تبدیل کنه! این آدم بی‌نظیر واقعا کارش از صدتا وزارت‌خونه مفیدتره! چقدر خوبه که بجای نشستن توی دفتر و خوردن کافی‌نت، یکی از دلش میاد و درخت می‌کاره! حالا بیاید تصور کنیم اگر همه با همت هم مثل این آدم کار کنیم، شاید یکی از روزها دیگه شوره‌زاری نداشته باشیم و همه درختان رو هم بغل کنیم! فقط مواظب باشین که هنگام بغل کردن درخت‌ها، از شاخ و برگشون صدمه نبینید! 😂 بزن تو دستت، شاید این بار آدم‌های شرافتمند بیشتری پیدا بشن که به جای آمار دادن، کار کنن و زمین‌ها رو سبز کنن. جامعه‌مون به این نیازه! پس بیاید همیشه مثبت باشیم و دست به کار بشیم!

احمد ایراندوست، بازیگر معروف که برای تکان دادن دل ما و خنداندن‌مان معروف است، این بار به میدان آمده تا در مورد حوادث اخیر پژمان جمشیدی صحبت کند. برخلاف تصور، این ماجرا یک فاجعه بزرگ نیست، بیشتر شبیه به یک برداشت اشتباه از طرف یک دختر که می‌خواست سواری براند. لطفاً، آیا شما هم حس نمی‌کنید که این داستان بیشتر شبیه به داستان‌های دروغین توی تلویزیون است؟! پژمان هم که در حال درخشش در دنیای کمدی است، نباید بگذارد که برخی‌ها با چای داغ این سوژه را در مقیاس جهانی بیاندازند. اگر شما هم به حرف‌های احمد ایراندوست گوش دهید، احتمالاً به نتایج «پرینت کامنت‌های اجتماعی» برسید. پژمان پسر خوبیه، فقط کافی است کمی صبر کنیم و ببینیم این سر و صدا چه مدتی دوام می‌آورد. اگه نمی‌خواهید یادتون بره، بروید مستقل شوید و پست‌های جذاب این بچه کمدی را فالو کنید!

امیرحسین قیاسی رو می‌شناسید؟ اون کسیه که با یه گفتگواه به درد بخور با مهرداد صدیقیان فقط روی یوتیوب تونسته بین ۱۵ تا ۳۰ هزار دلار در بیاره! آخه کجا میشه این همه پول رو با شنیدن چند تا جوک و کلی گپ و گفت درآورد؟ منم بخوام یکی مثل امیرحسین رو هم معاشرت کنم، شاید به جای چای بهش آووکادو بدم تا درآمدم بره بالا! 😂😂 حالا به قیمت یورو، این عدد میشه بیشتر از ۳ میلیارد تومان! یعنی اگر به اندازه یکی از ویدیوهاش کامنت بذارید، می‌تونید یک روزی یک پیتزا بگیرید! 🍕 حالا بیایم واقعاً فکر کنیم چقدر از این فروش درآمد داریم. شاید باید دیگه با خانوادمون یوتیوب ببینیم و مثل امیرحسین درآمد زایی کنیم! تمام این درآمد شاید کمک کنه برم پارک تفریحی و قایق سواری کنم، یا همینجا بمونم و با کلی لباس پر زرق وبرق، سلفی بگیرم! 😄

دوستای پژمان جمشیدی بهش زنگ زدند و گفتند "هی، پسر! می‌دونی عشق یعنی چی؟" پژمان هم جواب داد: "آره، یعنی وقتی که یهو می‌ری تو یه رابطه و تمام کارهای روزانه‌ات رو فراموش می‌کنی!" 😊 بعد دوستش گفت: "خب، اون خانم کی بود؟" پژمان با خنده جواب داد: "یخورده خوشگل‌تر از فرش خونه‌ام!" 😂 نکته اینجاست که وقتی رابطه‌اش رو تو تلویزیون نشون داد، همه فکر کردند این یه کار جدید از پژمانه! گفت: "همه می‌دونند که آدم بعضی وقتا باید عشق رو مثل یک فنجان قهوه تلخ بچشه، زورش نره!" اگر کسی به پژمان بگه که عشق فقط یک احساسه، حتماً جواب میده: "بله، و منم مثل هر کافه‌دار خوشحالم حرفی ندارم!" 😅

هنر نزد ایرانیان است و خوب هم هست!😂 این‌قدر خلاقیت و نبوغ داشتن که می‌تونی احساس کنی تو عصر حجری زندگی می‌کنی، ولی یه لحظه، نه! مثلاً دوستان قدیمیشون از دیوارهای غار نقاشی کردن، حالا ما در حال ساختن گالری‌های مجازی هستیم!😄 اما هر چا می‌ریم خلاقیت رو با خودمون می‌بریم! حالا دارید فکر می‌کنید، زن و بچه‌تون تو عصر حجری گیر کردن یا فقط تو ذهن شما اینجوری به نظر می‌رسه؟!🤔 خنده‌داره، نه؟ به هر حال، بیایید یک نوشیدنی دست بگیریم و بگیم یادش به خیر! 🎨🔮

ساشا سبحانی یکی از افرادیه که راز پولدار شدنش رو خیلی باحال میگه. شنیدید دوستی با پسر هوگو چاوز چقدر می‌تونه جالب باشه؟ فک کنید توی میهمانی‌ها با هم در مورد برنامه‌ریزی‌های اقتصادی و باندهای مخوف آمریکای جنوبی حرف میزنند! واقعاً الان می‌فهمم چرا توی فیلم‌های هالیوودی همیشه اینجوری با باندها برخورد می‌کنند. روزی که ساشا اومد گفت: "من فقط عاشق گلابی هام و پول!" بعد هم به دنیا گفت: "دوستی با پسر هوگو ساحل رو به من نشون داد، و حالا من یه باند جدید دارم!" انصافاً باید بگم پول می‌تونه آدم رو به هرجای عجیبی برسونه. اگه شما هم می‌خواید مثل ساشا پولدار شید، اول از همه یادتون نره باند تشکیل بدید و با دوستی‌های بین‌المللی شروع کنید! چون بالاخره پول هم می‌تونه دوستانه بیاد و هم بدون معارفه. 😂

خب دوستان! امروز با یک خبر داغ و داغ‌تر از تابه برگشته‌ایم. ملیکا پارسا، بازیگری که این روزها همه جا صحبتش هست، در اخبار گفته شده که پژمان جمشیدی به او تجاوز کرده! حالا من نمی‌دانم مشکل ما این روزها با سینما چیه، اما اگر بازیگری مثل پژمان بخواد به شما نزدیک بشه، اصلاً نترسید! شاید فقط می‌خواد یه عکس سلفی بگیره یا دعوتتون کنه به یک سریال کمدی! 😄 اما بگذارید اینو بگم: اگر شما هم روزی می‌خواستید تو این دنیای سینما نیم‌نگاهی به شهرت بندازید، فقط حواستون باشه که به کی می‌زنید و با که عکس می‌گیرید! به قول قدیمی‌ها، حواستون به پسرها باشه چون ممکنه همون‌ها روزی ستاره بشن! ستاره‌ها همیشه در دسترس نیستن، اما ملیکا و ژستش از قیمت‌های روز توی بازار هم بالاتره! پس اشکالی نداره کمی بخندید و گلابی بخورید! 😂

دوستای خوبم! 😄 ویدیو وایرال شده و اوضاع خیلی بامزه و ترسناک! یه نیسان آبی با سرعتی که انگار داره دنبال گلابی میره، بدون باربند با چند نفر از مشتریای دستفروش خیابونی تو ارومیه برخورد کرده! انگار می‌خواست بهشون بگه: "ببخشید، من دیر رسیدم!" 😂 حالا همه دارن تو شبکه‌های اجتماعی می‌خندند و میگن نیسان سال آینده در الماسیا با کلاهبرداران مسابقه میده! موفقیتش به خاطر این بود که روشن فکر بود و باربند رو فرود آورده بود، حتما فکر می‌کرد دیگه نیازی به باربند نداره! 😅 مطمئنی در این ویدیو نکته‌ای از فلسفه زندگی وجود داره! زندگی مثل یه نیسان آبیه، یه روز میری جلو و یه روز به دستفروش‌ها می‌زنی! فقط یادتون باشه همیشه چشمتون به جاده‌ست! 🚗💨

دو دقیقه درباره قضیه پژمان جمشیدی بگم براتون که هم بخندید و هم کلی چیز یاد بگیرید! پژمان جمشیدی، اون پسر که وقتی تو فوتبال بود، حتی توپ رو هم می‌زد به سمت سبد بسکتبال! حالا بعد از اینکه تصمیم گرفت به دنیای بازیگری قدم بذاره، همه فهمیدیم که اوه! اینو می‌شناسم! آخه ایران که کوچیکه، حتی داییِ دایی‌تون هم پژمان رو می‌شناسه! قضیه اینه که پژمان، با اون بامزگی و شیرینی‌اش، به سرعت در دل مردم جا پیدا کرد. عجب دستاوردی! حالا فرقی نمی‌کنه توی زمین باشه یا توی سینما، همیشه با یه خنده و شوخی میاد و دل همه رو می‌بره. اگر دنبال خنده و تفریحید، حتما سری به کارای پژمان بزنید! فقط هم نشینش بشید، خود به خود به جمع کسالت‌بار تبدیل می‌شید! پس در کل، پژمان جمشیدی یعنی یک عصر شاد و پر از خنده، و البته (این رو فراموش نکنید) یک مقداری آشوپاسی به سبک خودش!